نیمکت

نیمکت

هر چی دلم بخواد مینویسم...
نیمکت

نیمکت

هر چی دلم بخواد مینویسم...

بارانی ام...



من بودم و تنهایی و یک راه بی انتها


یک عالم گله و خدایی بی ادعا


گم شده بودم میان دیروز و فردا


تا تو را یافتم.. با تو خودم را یافتم


صدایت در گوشم پیچید


نگاهت در چشمانم نقش بست


نشان دادی به من آنچه بودم


آری، با تو رسیدم من به اوج خودم


نامم را خواندی.. گفتی بارانم


بارانی شد دل و چشمانم


آری بارانی شدم تا ببارم


اما ای کاش بدانی تویی آسمانم


بی تو نه معنا دارد باران


نه معنا دارد خورشید و نه رنگین کمان


ای که شبیه تر از خود به منی


بگو تا آخر راه با من هم قدمی...

نظرات 2 + ارسال نظر
alone سه‌شنبه 9 مهر 1392 ساعت 20:38

زیبا بود

حامد چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 23:22 http://hamedn00.blogsky.com

قشنگه واقعا"

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.